پهلوان حاج احمد وفادار … پهلوانی‌ که مقید به نماز بود

آمار مطالب

کل مطالب : 1892
کل نظرات : 71

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 1425
باردید دیروز : 84
بازدید هفته : 1556
بازدید ماه : 4576
بازدید سال : 194984
بازدید کلی : 519682
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : یک شنبه 9 مهر 1391
نظرات

علی عبدالهی (مدیر مجتمع ورزشی شهیدبهشتی مشهد)، عیسی کمالی و عیسی روحانی از پیشکسوتان کشتی چوخه ای نیز وارد شدند.

پهلوان وفادار که دو سال در بستر بیماری افتاده و زمین گیر شده بود دیگر توان راه رفتن نداشت. در برخی از مراسم ورزشی با ویلچر حضور می یافت. به مرور آن هیکل تنومند و سینه ستبرش آب شده بود. قهرمان سنگین وزن – بالای صد کیلوگرم – ایران، چهل کیلو هم وزن نداشت، وقتی به بسترش نزدیک شدیم برای ما دست تکان داد، درست مثل مسافری که روی پله هواپیما، یا داخل ترن برای بدرقه کنندگان دست تکان می دهد و خداحافظی می کند، انگار به پهلوان الهام شده بود که زمان وداع فرارسیده است. او هیچگاه چنین حرکتی را انجام نمی داد. یک ماه پیش نیز در سفر به مشهدمقدس که برای ارزیابی مسابقات انتخابی کشتی آزاد و فرنگی مرحله دوم تیم ملی صورت گرفت به عیادت پهلوان رفتم آن روز روی مبل نشسته بود و هنگام ترک وی دست تکان نداد. ولی در آخرین دیدار مرتب برای همه ما دست تکان می داد هنوز می توانست حرف بزند. پرسیدم پهلوان چطوری؟
گفت: خوبم…
همسرش پرسید… لطیف از تهران آمده، می شناسی پهلوان گفت: بله، ممنونم…
پیشانی اش را که خیس عرق بود بوسیدم، به زحمت نفس می کشید، صدای خس خس نفس هایش، ما را نگران کرد…
قاسم فیلابی با دوربین کوچکش عکس یادگاری از آخرین دیدار با پهلوان وفادار گرفت.
سرهنگ شیخ نژاد دوست وفادار، پهلوان وفادار که به طور مرتب با وی تماس دارد، خیلی اصرار کرد که شام را مهمان پهلوان باشیم و بیشتر در آنجا بمانیم، اما طبق قرار قبلی باید به دیدار یکی دیگر از دوستان قلمزن ورزشی – منوچهر نقافی – که بیمار بود می رفتیم، از پهلوان و اعضای خانواده اش خداحافظی کردیم. پهلوان همچنان برای ما دست تکان می داد…
صبح فردا، حاج ابراهیم آزمون طی تماس تلفنی گفت پهلوان به درود حیات گفته است…
قرار بود همان روز به تهران برگردم، برنامه سفرم را به تعویق انداختم، تا در مراسم تشییع پیکر پاک پهلوان وفادار شرکت کنم…
آشنایی با پهلوان احمد وفادار
پهلوان احمد وفادار حداقل 2 سال بزرگتر از سنی داشت که در شناسنامه اش قید شده بود و محل تولدش هم روستای <داود لی> قوچان است احمد در خانواده عشایر داود لی چشم به جهان هستی گشود و در ایام کودکی پدرش (علی) را از دست داد. مادرش (زینب) که اهل نوخندان درگز بود، پس از چند ماه اقامت در <داود لی> مجبور شد فرزندانش را به نوخندان ببرد. وقتی بعد از ماه ها سکونت در نوخندان به فکر صدور شناسنامه برای فرزندانش افتاد، نمی دانست که چه فامیلی را درنظر بگیرد. کارمند اداره ثبت نوخندان که در جریان فداکاری و وفاداری زینب قرار داشت، با هماهنگی زینب فامیل <وفادار> را انتخاب و ثبت کرد.
در شناسنامه احمد وفادار تاریخ تولد روز پانزده خرداد سال 1306 ثبت شده است.
از زمین خاکی تا سکوی قهرمانی
احمد وفادار مثل اکثر نوجوانان مناطق شمالی خراسان از سن هشت – نه سالگی به کشتی چوخه ای روی آورد و در زمین خاکی زورآزمایی کرد وقتی به سن بلوغ رسید و وارد خدمت سربازی شد، درمقابل حریفان صاحب نام به پیروزی های ارزشمندی رسید. در سال 1329 علاوه بر کسب مقام قهرمانی کشتی آزاد کشور پهلوان پایتخت هم شد.
سال بعد این عنوان را تکرار کرد و به عضویت تیم ملی کشتی آزاد ایران درآمد. در اولین دوره مسابقات جهانی 1951 که به میزبانی هلسینکی (پایتخت فنلاند) برگزار شد شرکت کرد.
غلامرضا تختی را شکست داد
سال 1331 برای سومین سال پیاپی بازوبند پهلوانی را به دست آورد. در دیدار نهایی غلامرضا تختی فاتح مدال نقره وزن 79 کیلوگرم مسابقات جهانی 1951 را با ضربه فنی شکست داد.
تختی که رفیق و رقیب، احمد وفادار بود، نمی خواست با او روبه رو شود، اما مقامات فدراسیون کشتی تختی را مجبور کردند که وارد صحنه شود و با پیروزی بر وفادار نگذارد، بازوبند پهلوانی را تصاحب کند. اگر وفادار در سال سوم شکست می خورد نمی توانست بازوبند را برای همیشه مال خود کند.
دیدار تختی و وفادار در مدرسه دارالفنون تهران برگزار شد. وقتی تختی رودرروی وفادار قرار گرفت، وفادار گفت: مگر قرار نبود که شما کشتی نگیرید، تا من بتوانم با خیال راحت بازوبند پهلوانی را ببرم؟ تختی درحالی که سرش را از خجالت پایین انداخته بود گفت: متولیان فدراسیون کشتی مرا وادار کردند که مقابل شما بایستم…
وفادار گفت: اگر به شما می گفتند از پشت بام خودت را پایین بینداز باز هم قبول می کردی؟
تختی سکوت کرد و پهلوان وفادار با ناراحتی گفت: هرچه خدا بخواهد برو آماده شو تا کشتی بگیریم… وقتی پهلوان وفادار پیش قبض شلوار باستانی تختی را در خاک به چنگ آورد با تمام نیرو بالا کشید و با فن کنده تختی را ضربه فنی کرد.
پهلوان، شوفر تاکسی شد!
وفادار پس از این پیروزی، تا سال 1954 در خدمت تیم ملی بود و در رقابت های جهانی 1954 توکیو نیز حضور یافت، اما به مرور سیرنزولی داشت و فشار زندگی او را وادار کرد که در مشهد راننده تاکسی شود. مدتی این کار را دنبال کرد، اما پس از ازدواج با دختر حاج آقا سلطانی یکی از متمولین و خوانین چکنه (سلطان میدان) به استخدام راه آهن مشهد درآمد و تاکسیرانی را ول کرد.
در آخرین دیدار با پهلوان وفادار که هفته پیش، چند ساعت قبل از مرگ این بزرگمرد تاریخ کشتی صورت گرفت، همسر باوفای پهلوان وفادار، درددل می کرد و اشاره ای هم به کمک مالی پدرش داشت. می گفت: پس از مرگ پدرم، به مرور زمین و اماکن مسکونی که به من رسیده بود فروختم و به زخم های زندگی زدم، 6 سال پیش هزینه جراحی قلب پهلوان وفادار که بسیار سنگین بود. از همان محل (ارثیه) پرداخت شد.
همسر پهلوان از دوستان و مقامات مسئول ورزش، به خصوص آستان قدس رضوی که آرامگاهی را در صحنه مطهر امام رضا (ع) به پهلوان وفادار اختصاص دادند، قدردانی کرد.
آتیه: امیدواریم سازمان تربیت بدنی هرچه زودتر مقرری صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزش را به خانواده پهلوان وفادار پرداخت نماید، تا کمک حال این خانواده بزرگ و پرجمعیت باشد.
پهلوان وفادار، در آرشیو آتیه
یازده سال پیش، وقتی پیش شماره های <آتیه> از نیمه اول تیرماه 1372 منتشر شد، با پهلوان احمدوفادار به عنوان اولین قهرمان و پیشکسوت ورزش به گفت وگو نشستیم که اظهارات وی با عنوان: <حالا با مشکلات زندگی کشتی می گیرم!> در شماره سوم آتیه – نیمه اول مردادماه 1372 – به چاپ رسید که نقل نکات مهم آن مصاحبه خالی از لطف نیست. وفادار، مثل اکثر قهرمانان سابق – نیم قرن پیش – برای کشتی گرفتن کیسه ندوخته بود و نمی خواست از این رهگذر توشه ای برای آینده زندگی خود برداشت کند. او بهترین دوران و نیروی جوانیش را وقف ورزش کرد وقتی به دوران بازنشستگی رسید تازه متوجه شد که دستش خالی است و برای تامین مخارج خانواده پرجمعیت نیاز به پول دارد. چرا که اداره کردن خانواده 10 نفره کار ساده ای نبود.
حق سفره پهلوان قطع شد
پهلوان وفادار هشت فرزند – 5 پسر و 3 دختر – داشت، حق سفره و حقوق بازوبند پهلوانی او را قطع کردند، اما سفره پهلوان همیشه پهن بود، پدر همسرش که از کشاورزان و گوسفنداران بزرگ <چکنه> بود به پهلوان کمک مالی می کرد. تربیت بدنی و هیا ت کشتی خراسان با تلاش بسیار توانستند، این پهلوان بزرگ را به استخدام راه آهن درآورند. درب خانه پهلوان به روی مهمان خراسانی و سایر شهرها، به خصوص تهرانی ها باز بود و پهلوان وفادار با گشاده رویی و صمیمیت از مهمانان پذیرایی می کرد و ازاین کار لذت می برد. حتی در آن دورانی که با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کرد و به اصطلاح <کیسه بیمار> بود، در مهمان نوازی کم نمی آورد.
پهلوان، عاشق مخدوم قلی بود
پهلوان وفادار به مخدوم قلی شاعر بزرگ ترکمن عشق می ورزید، سروده های او و سایر شعرای ترک زبان را در اردوهای کشتی، داخل هواپیما، کاروان ورزشی ایران به المپیک، اتوبوس اختصاصی ورزشکاران، در مجالس ورزشی و خودمانی و… با صدای بلند می خواند و از حضار می خواست در برخی از موارد او را همراهی کنند.
یک ماه پیش از درگذشت پهلوان وفادار با اکیپ فیلمبرداران صداوسیما – شبکه 3 – به دیدار پهلوان رفتیم او هنوز رمق خواندن را داشت و دو – سه بیت از اشعار مورد علاقه اش را به آرامی خواند:

  •      بو دنیا غمخانه دی
  •      غم چکن دیوانه دی
  •      بو دنیا فانی دنیا
  •      سلیمان هانی دنیا
  •      تختی نی یل آپاردی
  •      سلیمان هانی دنیا
  •      ترجمه: این دنیا غمخانه است
  •      غمکش دیوانه است
  •      این دنیا، فانی است
  •      سلیمان کجاست دنیا
  •      تختش را باد برد
  •      سلیمان کجاست دنیا

     (منظور تخت حضرت سلیمان، یا قالیچه حضرت سلیمان است)
ورزش شغل و کار اصلی نیست
همانگونه که در بالا اشاره شد در مصاحبه آتیه با پهلوان احمد وفادار که سال 1372 صورت گرفت و در پیش شماره 3 نیمه اول مرداد به چاپ رسید به نکات مهمی برمی خوریم که تکرار آن خالی از لطف نیست.
پهلوان در معرفی خود، نام روستای محل تولدش را که در اصل <داودلی> است و در ضلع شمالی جاده قوچان – مشهد قرار دارد. به همان زبان محلی <دواورتلی> معرفی می کرد که جزو حومه قوچان است ولی در شناسنامه احمد وفادار که در بخش نوخندان درگز صادر شده است محل تولدش، در نوخندان ثبت گردیده، درحالی که خیلی ها وفادار را زاده نوخندان می دانند خودش بارها به نگارنده این سطور که دوستی عمیق و دیرینه با پهلوان دارد گفته است: من اهل قوچانم، البته در سال های دور درگز هم مثل شیروان از جمله بخش های قوچان محسوب می شدند. شناسنامه درگزی ها و شیروانی در قوچان صادر می شد.
پهلوان وفادار از این که در دوران جوانی، کشتی را به عنوان شغل و کار اصلی دنبال کرد، پشیمان بود و می گفت: به جوانان باید تفهیم کنیم ورزش را به صورت شغل اصلی درنظر نگیر.

فیلمی از کشتی گرفتن پهلوان احمد وفادار

 
منبع:http://www.ellahmezar.ir/

تعداد بازدید از این مطلب: 729
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








********به وبلاگ من خوش آمدید********* خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم . آمین یا رب العالمین


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود